کوچه پس کوچههای شهرهای تاریخی چون سرایان را که در خراسان جنوبی رد کنی، به بازاری تاریخی میرسی، بازاری که به نام میثم مشهور است و در آن کارگاههای چلنگری را میبینی که انگار غبار زمانه بر روی آنها ننشسته، آنها هنوز عطر قدیم را میدهد. همان گذشتهای که مردم در مقابل مغازهشان صف میکشیدند تا وسیلهای را برای آنان درست کنند، اما اکنون از آن همه استقبال و شور و حال خبری نیست، ولی هنوز هم چلنگرها به کار خود ادامه میدهد، گاهی حتی نه برای کسب روزی برای بلکه دل خود! با آنان که سخن میگویی از تغییر زمانه گله ندارند، تنها از فراموشی این هنر میترسند، هنری که سالهای سال برای بودنش، نفس کشیدنش و ماندنش نسل به نسل تلاش شده، تلاشی از جنس رزق حلال. آنان از کمبود مواد اولیه لازم برای هنری که قدمتش از آهنگری بیشتر است، میگویند، از ذوقی که از گرانی مواد اولیه برای روشن ماندن کورههایشان کور میشود. اکنون شمار کسانی که به این کار میپردازند چنان اندک است که بیم آن میرود نام و نشان آن به تمامی فراموش شود.
در گذشته، از این هنر جهت ساخت ابزار و ادوات کشاورزی و دامداری، ساخت وسایل کاربردی و مایحتاج زندگی مردم استفاده می شده است؛ اما امروزه با صنعتی شدن کشاورزی و دامداری، هنرمندان این رشته به ساخت انواع محصولات تزیینی و کاربردی مانند پایه گلدان، پارتیشن، نرده های تزیینی و … روی آورده اند. چلنگری بیشتر در استان های تهران، همدان و کرمانشاه و خراسان رواج دارد.
برای چلنگری ابزار سادهای نیاز بود: کورهای گِلی و دَم برای هوادهی، چرخ سنگ، چکشها، قیچی و سندان. آنها قطعه فلزی را در کوره میگذاشتند تا گداخته و نرم بشود. سپس آن را با انبر میگرفتند و با چکش روی سندان میکوبیدند تا شکل دلخواه شان به دست بیاید. پیداست که این کار نیاز به نیرو و ورزیدگی بسیار داشت. بهویژه نشستن کنار کورهی سوزان، توانفرسا و رنجآور بود. دمای کوره میبایست بیش از هزار درجه باشد تا آهن سخت، ذوب و نرم شود. از همینروست که میتوان چلنگری را هنر شکل دادن به فلزات هم دانست. آنها آهن سخت را تبدیل به ابزاری میکردند که شکل هنرمندانهای داشت و به کار روزمرگیهای زندگی میآمد.
سوختی که چلنگرها به کار میبردند ذغال سنگ بود یا ذغال چوب. در کنار خود نیز تغاری (ظرفی) سفالین میگذاشتند که پُر از آب بود. قطعهای را که با انبر از درون کورهی دستی بیرون آورده بودند، درون این تغار مینهادند تا تَف (گرمای سوزان) آن گرفته شود.
چلنگری از پیشههای باستانی ایران است. هرچند تاریخ روشنی برای آغاز این پیشه نمیتوان برشمرد اما شاید از همان زمان که انسانها آهن را کشف کردند، به کار چلنگری هم پرداختهاند. ابزارهای فلزی کوچکی که در جایجای گسترههای باستانی ایران یافت شده است گواه بهرهگیری فراوان پیشینیان از این صنعت دیرین است. با این همه، چلنگری برای نسل کنونی شناخته شده نیست. با گسترش شهرها و رواج یافتن ابزارها و صنعتهای پیشرفته و نوین، نیاز به چلنگری نیز کمتر و کمتر شد. بدان اندازه که برای نمونه در یزد، که استادان و دکانهای چلنگری بسیاری داشت، اکنون شمار بسیار اندکی از آنان به جای مانده است. میتوان گفت که در دیگر جاهای ایران نیز این پیشه برچیده شده است یا اگر نشانی از آن برجای مانده در سالهای نهچندان دور برچیده میشود. استادان چلنگر نیز یا درگذشتهاند یا خانهنشین شدهاند و انگیزهای برای ادامهی کاری که سودآور نیست، ندارند. با این همه، چند سالی است که کوششهایی برای نگهداری و جلوگیری از فراموشی این پیشه انجام گرفته است.
برای انجام کار چلنگری فلز بریده شده یا قطع شده به شکل موردنظر را در کوره نهاده تا داغ و کمی نرم شود . سپس تکه آهن را با انبر گرفته و روی سندان می گذارند و با چکش روی آن می کوبند تا شکل افزار مورد نظر را بگیرد . در صورت لزوم بارها تکه ی فلز را در کوره می نهند تا دوباره نرم شده و روی آن می کوبند تا بالاخره به شکل مورد نظر و دلخواه در بیاید . برای دسته بیل و کلنگ و … معمولا از چوب تراش خورده ، استفاده می کنند . برای محکم تر شدن قطعه فلز آن را در حالی که داغ است در آب می نهند و به اصطلاح آن را آبدیده می کنند .
ابزار و اشياء وابسته:
– کوره سنتی و فن
-موتور جوش
– چرخ سنگ
– چکش ها
– قیچی آهن بر
– سندان
چلنگرها معمولاً تنها و بدون شاگرد کار میکردند. از جمله کارهای دیگر این چلنگران، ساختن انواع نعل بود. از نعلهای کوچک (مثل نعل الاغ یا نعلهای پاشنهی کفش و گیوه و میخهای مربوطه) و نعلهای سوراخدار میخخور تا نعلهای سهپایهی میخ سرخود . نعلهای بیسوراخ (که به کار جادو و خرافات میآمد).